حقیقتهایی از دستمزدهای عجیب دوبلورها/ هشداری که «شیپورچی» درباره دوبلههای زیرزمینی میدهد! + فیلم
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۲۹۹۰۲
تورج نصر دوبلور پیشکسوت و شناخته شده سینما و تلویزیون از سختیهای دوبله و دستمزدهای عجیب و ناراحتکنندهاش میگوید و البته به کودکان و خانوادههای ایرانی توصیه میکند که شنونده و بیننده دوبلههای زیرزمینی نباشند. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - مجتبی برزگر: یکی از نکاتی که فارغ از مشکلات اقتصادی دوبلورها را رنج میدهد تداوم قوت و اقتدار دوبله در تلویزیون است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تورج نصر یا همان شیپورچی کارتون پسرشجاع با اشاره به مشکل یاد شده اعتقاد دارد یکی از خلأهای مهم دوبله امروز عدم توجه به استفاده از فیلمهای خوب برای دوبله است. او میگوید: نه تنها تولیدات سینمایی با کیفیت قابل توجه کمتر دیده میشود، بلکه جای کارتنها و انیمیشنهای استاندارد کودکان نیز خالی است. درحالی که باید به این نقاط اهمیت بدهیم و متأسفانه سالهای سال است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. از طرفی دیگر نیاز به صداهای جدید و خاصی داریم که از میان ما رفتهاند و جایشان در تیپسازیهای آثار دوبله احساس میشود. البته انتظار داریم انتخاب شوند به صورت فرآیند اصولی و درست نه سفارشی!
.
اما فارغ از این مشکلات و نگرانیهای پیشکسوتان صنعت دوبله در دنیای هنر کشورمان اگر کمی با دقت بیشتر به دوبله توجه کنیم میبینیم بسیاری از مخاطبان با چهره و البته صدای تورج نصر آشنا هستند. وقتی در «معمای شاه» نقش مخدومی را بازی میکند و در «نارگیل» فضای کودکانهای را از خودش به نمایش درمیآورد. این روزها هم بیشتر نام او را به عنوان بازیگر سریال «سلمان فارسی» میشنویم.
خودش خیلی اطلاعاتی نمیدهد، اما حضورش را با چند نقش و گریمِ متفاوت تأیید میکند. او دومین دوبلوری است که در این سریال تلویزیونی حضور دارد. چرا که مرحوم چنگیز جلیلوند هم به عنوان آخرین اثر در کارنامه بازیگریاش، نقش اسقف را در این مجموعه تلویزیونی از خود به یادگار گذاشته است.
چالش مسابقه مافیایی در تلویزیون و نمایشخانگی/ جایی وابسته به سلبریتی و جایی وابسته به استدلال!همیشه دغدغهام این است استعدادها را جذب کنیم اما نه سفارشی!
* دوبله را خیلی دوست دارید مخصوصاً کار کودک؛ از اینجا گفتوگو را آغاز کنیم چون شنیدهها حکایت از آن دارد که مردم شما را با کارتونهای معروفی مثلِ «پسر شجاع» میشناسند .
عاشق کار دوبله هستم. تا جایی که میتوانم این کار را ادامه میدهم. اما دغدغههایی هم دارم که استعدادها را جذب کنیم اما نه سفارشی؛ تربیت و پرورش در این زمینه درست پیش برود و کاری کنیم آن دوران طلایی دوبله و ماندگاری صداها در این دوره هم تکرار شود.
همانطور که اشاره کردید کار کودک را خیلی دوست دارم. وقتی کار کودک انجام میدهم انگار دوباره متولد شدهام. هیچوقت نمیخواهم این زمان کودکی از من دور شود.
در مورد مردم هم باید بگویم مردم مرا در کوچه و خیابان میبینند میگویند آقا! ما با صدای شما بزرگ شدهایم و اکثراً کارتونهایی که صحبت کردهام یادشان هست.حتی یکی دو جمله هم در خیابان برایم میگویند؛ شیپورچی پسر شجاع، جیمبو و.... اینها صداسازی است.
عاشق کار کودک هستم
* استاد نصر! چقدر دوبله کودک با دوبلههای دیگر متفاوت است؛ درباره این تفاوت بگویید که شما را به دوبله کودک میشناسند.
من واقعاً عاشق کار کودک هستم؛ یعنی واقعاً زمانی که میروم در یک انیمیشن مربوط به کودک یا فیلم سینمایی کار میکنم خودِ زندگی است. خیلی لذت میبرم آن روز برای من بسیار زیباست. از اینکه خوشحال هستم بچهها را شاد میکنم یا میخندانم سرحالشان میآورم اصلاً دنیای زیبایی است.
* این روحیه در مواجهه و رفتار با خانوادهتان تأثیر دارد؟
تعریف نباشد همین کاراکتری را که در کار دوبله دارم در منزل و میان خانوادهام هم همین طور هستم؛ با هم میخندیم و به طورکل خوشبختانه اهل دعوا نیستیم.
در کوچه و خیابان از من میخواهند شیپورچی شوم!
* یادم میآید پیشکسوتی در دوبله ناراحت میشد از اینکه در خیابان میگفتند که جای فلانی میتوانی صحبت کنی! اما من بارها از شما شنیدم که اگر در خیابان به شما بگویند شیپورچی یا برخی کاراکترهای دیگر خیلی متواضعانه برای مردم انجام میدهد؛ یک مقدار از این مواجههها با مردم در کوچه و خیابان بگویید؛ مردم واقعاً شما را به نامِ شیپورچی میشناسند یا شما را به کاراکترهای دیگر هم به یاد میآورند؟
مرا به عنوان یک گوینده انیمیشن و کسی که مدام کار کودک انجام میدهد میشناسند. خوشبختانه مخاطب زیاد دارم و مردم با من برخورد میکنند خوشم میآید. اتفاقاً در کوچه و خیابان از من بخواهند دریغ نمیکنم. زمانی خانم و آقایی آمدند و از من خواستند برای کودکشان مثل شیپورچی صحبت کنم؛ با کمال میل بارها این کار را کردهام. از اینکه حس میکنم من زنده هستم و دیده میشوم؛ این حسّ و حال خوشحالم میکند.
* کدام یک از این کارهایی که دوبله کردید را بیشتر دوست داشتید؟
من در میان همه کارهایی که دوبله کردم انیمیشن را بیشتر دوست داشتم. کارتونهای انیمیشن باکسبانی و وودی ودی بیکر معروفترین آن است؛ در واقع کارهای والت دیزنی را دوبله کردهام اما در کنار همه اینها شیپورچی برای من دنیای دیگری است.
ماجرای بداههگویی تورج نصر در دوبله
* در ماجرای دوبله شیپورچی کدام اتفاق و ماجرا و یا دیالوگ را بیشتر دوست داشتید؟
من بیشتر دیالوگها را بداهه میگفتم. جالب است یکبار آقای افشار گفتند تورج! حداقل از دیالوگهایی که من گفتم چند کلمه و جمله بگو؛ اما یک صحنه داشتیم جنگل آتش میگرفت همه حیوانات در جنگل میدویدند اینطرف و آنطرف من میآمدم وسط یک حالتی داشت که دستهایش بالا میآمد و اعتراض میکرد. من بداهه گفتم میخواهم زنده بمانم و این دیالوگ خیلی جا افتاد.
الان کیفیت فیلمها تعریفی ندارد
* از این بحث بگذریم؛ علت اینکه کارتونهای قدیمی مورد استقبال قرار میگیرد، چیست؟
در آن زمان کارتونهای خوبی از شرکت والت دیزنی خریداری میشد. این شرکت بهترین پویانماییهای دنیا را ساخته و ماندگار شده است و افرادی هم که به جای شخصیتهای کارتون صحبت میکردند دیگر کسی به جای آن شخصیتها صحبت نکرده است.
اکنون کیفیت فیلمها تعریفی ندارد. کارتونهایی که خریداری میشود خوب نیست و زیبایی پویانماییهایی را که شرکت والت دیزنی میساخت، ندارد. پویانمایی ایران هم ضعفهایی دارد.
این بیراههها راهی به جز رسیدن به ناکجاآباد نخواهد بود
* میخواستم درباره آموزش گویندگی بفرمایید و جوانانی که بسیار به دوبله علاقهمندند و بارها از خودتان راهکار خواستند .
در حال حاضر جوانهایی که میآیند زیاد علاقه ندارند، زیاد شوق و ذوق نشان نمیدهند، اکثراً شنیدهاند که کار کردن در سینما و دوبله خوب است. اما چون متوجه میشوند که این کارها درآمدی ندارد، انگیزهای ندارند.
من خودم روزهای پنجشنبه و جمعه کلاسهای گویندگی دارم و زیر و بم این حرفه، اجرای نمایشهای طنز رادیویی و فن بیان را برای علاقهمندان برگزار میکنیم. اما باز هم تکرار میکنم جوانان باید در این عرصه خوب پرورش پیدا کنند. چون همه بزرگان این عرصه همین راه را رفتهاند و بیراهههایی که بعضاً انتخاب میشود راهی به جز رسیدن به ناکجاآباد در این عرصه نیست.
کار از نفوذ گذشته؛ رسانههای فارسیزبان با کودک ما دشمنی میکنند/ دوبله زیرزمینی بحرانی جدّی؛ باید فکری کرد + فیلمواقعاً همکاران ما در دوبلههای زیرزمینی حواسشان به کودکان نیست
* متأسفانه در دوبلههای زیرزمینی برخلاف دوبلههای کودک که در تلویزیون انجام میشود واژههای عجیب و غریبی در آنها استفاده میشود و در واقع سلامت درستی ندارد.
ما در جریان کارتونها و انیمیشنهایی که دوبله میکنیم از کلمات رکیک و واژههایی مثل «خفهشو» اصلاً استفاده نمیکنیم چون بدآموزی دارد و کودک این اثر را ببیند در هر سنی باشد تأثیرات منفی و خطرناکی میگذارد. کودک باید در این سن و سال چیزهای خوبی را فرابگیرد.
متأسفانه من کارهایی را دیدم که برخی از همکاران ما که دوبلههای زیرزمینی انجام میدهند اصلاً این رعایت را ندارند. کلماتی استفاده میکنند که من خجالت میکشم به خودم میگویم کدام خانواده حاضر میشود که کودکش را بگذارد این کارتون و انیمیشن را ببیند.
دقایقی پای درددل صداهای ماندگار دوبله/ دستمزد کم است، عشق و علاقه زیاد + فیلملهجهها و گویشها خوباند به شرط اینکه در ادا مسخره نشوند!
*برخی از مخاطبان با تماشای این انیمیشن و شنیدن صدای هومن حاجیعبداللهی، خاطرات «پایتخت» برایشان مرور میشود. یا هدایت هاشمی که با لهجه مشهدی دوبله میکند چقدر استفاده از صداپیشهها در آثار انیمیشن و پویانمایی میتواند به دیده شدن آن اثر کمک کند.
به هر حال این لهجهها و گویشها خودشان مولد یک فرهنگاند، به شرط آنکه تمسخرآمیز ادا نشود. این شناساندن لهجهها و گویشها مخصوصاً برای نسل جوان اتفاقات خوبی را رقم میزند.
لهجهها و گویشهای شیرینی داریم باید واقعاً به جا و درست از آنها استفاده کنیم که در ذهن کودکان و نوجوانان بماند که مخاطبان را علاقهمند به خردهفرهنگهای جذابِ ایرانی میکند.
تمام گویندههای زیرزمینی ادای بچههای ما را درمیآورند
* یادم میآید زمانی به حضور دوبلورهای سفارشی اشاره میکردید همان آدمهای سفارشی که وارد دوبله میشوند. اینجا میخواهم توصیهای داشته باشید برای انیمیشنسازان و تهیهکنندگانی که در این عرصه کار میکنند باید این چیدمان و ترکیب دوبلورها چطور باشد و اصطلاحاً همان شیپورچی که به عنوان مصداق مطرح کردید در ذهن مخاطبان به عنوان اثر ماندگاری ثبت شده است. اساساً چطور باید یک اثری ماندگار خلق شود؟
واقعاً دوبله انیمیشن کار بسیار سخت و پیچیدهای است. گویندهای که میآید جای این کاراکترها حرف میزند خیلی باید در وهله اول عشق و علاقه به این کار داشته باشد. از طرفی دیگر انتخاب مدیر دوبلاژ و ترکیب دوبلورها بسیار مهم است که در میانِ انیمیشنهایی که تاکنون کار کردهام انتخابها بینظیر بوده و یکی از دلایل ماندگاری آثار همین نکته است.
شیرینی انیمیشن زمانی دیده میشود که گویندههای آن خوب صحبت کرده باشند و صدایِ شیرین و جذابی به گوش مخاطب برسد. اینطور میشود که اثری به مرحله ماندگاری میرسد. دوبلورهایی که ماندگار شدند چون تیپ را درست انتخاب کردند. چون تیپسازی با مسخرهبازی خیلی فرق میکند و عمدتاً میآیند ادا درمیآورند.
در واقع تمام گویندههای زیرزمینی ادای بچههای ما را در میآورند یا تقلید میکنند این فایده ندارد و اصلاً در دوبله تقلید خیلی کار بد و نابجایی است.
این اشتباه است عروسکگردانی به جای عروسک خودش صحبت کند
* نکته بعدی به مرز بین صداپیشگی و دوبلوری برمیگردد؛ برخی که عروسکگردانی میکنند کار صداپیشگی هم میکنند. نظرتان در این باره چیست؟
این اشتباه بزرگی است که یک عروسکگردان جای عروسک خودش حرف بزند. من یک برنامهای داشتم به نام «خانه عروسکها» که مرحوم جمشید عظیمینژاد ساخته بودند و خیلی بیننده داشت. چون عروسکهایی در این برنامه بودند که بچههای دوبله به جای عروسکها صحبت میکردند و به این دلیل برنامه خیلی مخاطب پیدا کرد و موفق شد.
نتوانستند جایِ مرتضی احمدی را در «شکرستان» بگیرند
* یک مقداری درباره روند دوبله انیمیشنها و کارتونها صحبت کنیم. تفاوتهایی که میان دوبله انیمیشنهای خارجی و ایرانی وجود دارد، در چیست؟
به طورکل انیمیشن در ایران آنچنان پیشرفت نکرده است. البته در سالهای اخیر وضعیت بهتری را شاهدیم اما واقعاً انیمیشنهای خارجی قابل بحث نیست. البته انیمیشنهای ایرانی خوبی هم موفق بوده مثلِ «شکرستان» که هم پیام دارد و هم زیبا ساخته شده و هم از دوبلورهای خوبی برخوردار است. خداوند آقای عبادی و دوبلورهای پیشکسوت و خوشنام دیگری را بیامرزد که در انیمیشن صداهای ماندگاری از خودشان به جای گذاشتند.
همچنین مرحوم مرتضی احمدی که بعدها صداهای دیگری آمدند که راوی قصه باشند و به تعبیری جایِ او را بگیرند واقعاً نتوانستند اتفاق متمایزی را رقم بزنند. حتی همت مومیوند که نهایتاً انتخاب شد راوی قصه باشد به نظرمن نباید انتخاب میشد. چون او به جای چند شخصیت اصلی قصه صحبت میکرد و واقعاً مرتضی احمدی هم از صدای تهرانی و اصیل برخوردار بود که واقعاً نداشته، نداریم و نظیر ایشان نخواهیم داشت.
اما درباره روند دوبله و تفاوت میان دوبله انیمیشنهای ایرانی و خارجی که سؤال کردید باید بگویم، تفاوت این دو زیاد است؛ کیفیت ساختاری و نمایشی انیمشینهای خارجی، دوبلور را تحت تأثیر قرار میدهد که بهتر دوبله کند.
نمیگویم دوبلورها برای انیمیشنهای ایرانی مایه نمیگذارند. اما به واقع انیمیشنهای خارجی ما را به عنوان دوبلور، جذب میکند. حتی صداهای خوب کاراکترهای خارجی داستان هم آنقدر خوباند که برای تیپسازی به ما کمک میکند. به همین خاطر فاصله زیادی بین دوبله انیمیشنهای ایرانی و خارجی وجود دارد.
ماجرای غمانگیز دستمزدهای دوبلورها
* بگذارید در این جای گفتوگویمان سؤالی درباره وضعیت دوبله داشته باشم. ناراحتی که عمدتاً پیشکسوتان این حوزه دارند وضعیت ناراحتکننده دستمزدها و توجهی که به حوزه دوبله نمیشود. ضمن اشاره به این مشکلات بفرمایید چطور باید در مسیر روند رو به رشد دوبله قدم برداریم که طلایهداران جدیدی در دوبله معرفی کنیم؟
اولاً دستمزدها در دوبله خیلی کم و ناچیز است. واقعاً با تلاشها و زحمتهایی که چند دهه عمرمان را برای رشد دوبله این سرزمین صرف کردیم کاسبی و بقالی داشتیم بیشتر پولدار میشدیم. وقتی هنرمند فراموشنشدنی همچون آقای والیزاده با این کارنامه کاری در عرصه دوبله از ساعت 9 صبح تا 7 شب به جای کاراکتر اصلی یک فیلم یا سریال صحبت میکند فکر میکنید چقدر دستمزد میگیرد؟ باورنکردنی است 500 هزار تومان! واقعاً شرمآور است برای چنین آدمی که عمرش را برای دوبله گذاشته است چنین دستمزدی اختصاص میدهند.
دستمزد دوبلوری بردپیت بالاتر از بازیگریاش است
* در مقابل یک بازیگری که مثلاً چند سکانس بازی میکند و فلان دستمزد خاص را میگیرد ...
جالب است بدانید در ایران به این صورت است. در حالیکه در خارج از کشور، هنرپیشههای خارجی وقتی به جای کاراکترهای انیمیشنها صحبت میکنند به گفته خودشان دستمزدشان از دستمزدهای بازیگریشان بیشتر است. شاید مصداق بارز آن آقای بردپیت باشد که به جای فلان کاراکتر در انیمیشن صحبت میکند و خودش میگوید دستمزدش از بازیگریاش بیشتر بوده است. اما در ایران برخلاف این روند است؛ یعنی الان تعدادی از نسل قدیم دوبله ماندهایم فقط عشق به کار بوده و درآمدی نداریم.
* حتی شما که در حوزه دوبله سلبریتی محسوب میشوید دستمزد آنچنانی در دوبله ندارید؟
واقعاً نداریم اصلاً. من خودم جزو کسانی هستم که نزدیک به 50 سال از رئال گرفته تا انیمیشن و گونههای دیگر نمایشی دوبله کردهام و به تعبیر دوستان، آچار فرانسه دوبلهام؛ اما درآمدمان از کارهای متفرقه است.
* اگر انیمیشن و کارتون را کنار بگذاریم در بخش رئال، کدام کاراکتر یا فیلم و سریالی که دوبله کردید را بیشتر دوست دارید؟
شاید بیش از 5 هزار فیلم تاکنون دوبله کردهام. معمولاً من در فیلمهای رئال خصوصاً شخصیتهای کمدی هندی را بیشتر دوست داشتم و اصلاً به قولی آنجا مغازه دارم. یعنی هرچه فیلم هندی است مغازهای به نامِ من در آنجا وجود دارد.
چند اتفاق برای بازگشت به دوران طلایی دوبله
* از این بحثها بگذریم چه زمانی میتوانیم به آن دوران طلایی دوبله بازگردیم؟
در حال حاضر امکان ندارد. نیازمند فیلمهای خوبی هستیم که وارد شود؛ فیلمهایی که واقعاً ارزش دوقبله شدن خوب را دارد. پرورش گویندگانی که نیستند جایشان را پُر کنند. کسانی که میآیند بیشتر تقلید میکنند. ما برای بازگشت به دوران طلایی دوبله حتماً به ترجمه خوب، انتخاب مدیر دوبلاژ خوب، پول خوب و زمان خوب نیازمندیم.
آن موقع که فیلمها خوب دوبله میشد ارزانی هم بود؛ برای فیلمی دستمزد 150 تومانی میگرفتیم یک ماه کامل میتوانستیم با این پول زندگی کنیم و الان این شرایط را نداریم.
انیمیشن «رویا شهر» در مرحله دوبله و صداگذاری/ امیر هوشنگ زند سرپرست گویندگان شد* آن زمان فیلمها از کدام کشورهای برای دوبله کردن به دست شما میرسید یا به تعبیری وارد میشد؟
اول آمریکا و کشورهای دیگری همچون فرانسه، آلمان و خصوصاً ایتالیا که خیلی فیلم از این کشور چه کمدی و چه جدّی وارد میشد. مثلاً فیلمهای وودی آلن و هنرپیشه های خوب میآمد و دوبله میشد و مردم سینما را رها نمیکردند و ساعتها در صف میایستادند تا یک فیلم را تماشا کنند.
دستمزدهایی که میلیونی هم نیستند!
* آقای نصر! تا به حال دستمزد میلیاردی گرفتید؟
شما حالتان خوب است. جوک است! بگویید میلیونی! واقعاً دستمزدهای ما خیلی کم و ناچیز است.
* حتی در دوران بازیگری هم چنین دستمزدهایی را نگرفتید؟
اگر بگوییم در کل کارها بیراه نگفتهام. در بازیگری هم کم است بگذریم از چند ستاره که فلان قیمتهای نجومی را میگیرند بقیه پولی نمیگیرند و اصلاً ما به هیچ صورت تأمین نیستم. من بعد از 50 سال که بازنشسته شدم 6 میلیون و هفتصد هزار تومان دریافت میکنم. حتی یک کارگری در سازمان صداوسیما هم کار میکند بالاتر از 10 میلیون دستمزد میگیرد.واقعاً این دستمزدهای ما شوخی است.
تجربه کار با داود میرباقری و بازی دو نقش در سریال «سلمان فارسی»
*بگذارید گفتوگو را با بازی شما در سریال «سلمان فارسی» داود میرباقری به پایان برسانیم. کم و بیش تصاویری از حضور شما در فضایمجازی پخش شده که نشان میدهد با علیرضا شجاعنوری که نقش اصلی این سریال را بازی میکند همبازی هستید. تا جایی که میدانیم دو نقش در این سریال دارید قدری درباره حضورتان در این سریال و کار با داود میرباقری برای ما بگویید.
این نکته را فقط میگویم که برای من بعد از سالها کار و سابقه، افتخاری بود که در خدمت ایشان بودم و کار کردم. بینهایت انسان درست، فهمیده، با شخصیت و کاربلدی هستند. واقعاً یک ماه و نیم در خدمتشان بودیم لذت بردم. از انتخاب هنرپیشههایی که انتخاب کردند واقعاً درسآموز بود که همه درست و به جا اتفاق افتاده است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: فیلم تلویزیون سینما هنرمندان بازیگران سینما و تلویزیون دوبله انیمیشن های ایرانی دوبله های زیرزمینی دوران طلایی دوبله دوبله انیمیشن ها لهجه ها و گویش ها کوچه و خیابان بیشتر دوست کارتون ها تورج نصر کار کودک فیلم ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۲۹۹۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
یکی از نقاط عطف مجموعه «نونخ» در همه فصلها حضور شخصیتی به نام عموکاووس با بازی ماشاءا... وروایی است که بهنوعی بزرگ روستاست و اهالی به او احترام میگذارند. این شخصیت در سری جدید سریال که این شبها روی آنتن است، با سایر هممحلهایهایش همراه و همسفر شده و در سفر به چابهار ماجراجوییها و اظهارنظرات خودش را دارد.
او با آن گویش شیرین کردی موقعیتهای کمدی خوبی را در سریال خلق میکند. گرچه در این سری کاراکتر وحید با او شوخیهای بیشتری دارد و مدام سربهسر او میگذارد و همین کلکلهایی که با هم دارند، باعث شده تا به شیرینی و نمک این کاراکتر اضافه شود. وروایی سالهای بسیاری است که در حوزه بازیگری فعالیت میکند و اغلب فعالیتهایش در صداوسیمای استان کرمانشاه بوده است، اما با بازی در نونخ مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و به یکی از شخصیتهای دوستداشتنی سریال تبدیل شد. همانطور که گفته شد از سوی دیگر مقابل این شخصیت، وحید با بازی سیدحسین موسوی قرار دارد که بدهبستانهای کلامی نمکی با همدیگر دارند. هر یک از این شخصیتها، از یک نسل هستند و زوج کمدی خوبی را شکل دادند. گفتوگویی با این دو بازیگر داشتیم که در ادامه میخوانید.
آقای وروایی، شما از هنرمندان باسابقه و باتجربه عرصه بازیگری هستید، اما به یکباره با سریال نونخ به شهرت و محبوبیت رسیدید. فکر میکنید این سریال چه ویژگیای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟
فصل اول سریال نونخ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایهگذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی بهعنوان تهیهکننده و امیر وفایی نازنین بهعنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال ۱۳۶۱ در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم میآید در سالهای بسیار دور در فیلم «فاتحین صحرا» باید یگان چتربازی میآمدند و کار پرشهای هوایی را انجام میدادند و من هم یکی از کسانی بودم که انتخاب شدم. بعد از انقلاب از سال ۱۳۶۱ در تلویزیون جذب شدم و در مرکز خودمان کارهای بسیار فاخری را میساختیم و آنها را به شبکههای مختلف میسپردیم. مثلا مجموعه مستندی به نام «کرمانشاه در جنگ» را برای مرکز کرمانشاه ساختیم و شبکههای گوناگون هم آن را پخش کردند. در مستندی به نام «در مسیر سیمره» که رودخانه عظیمی است که به کرخه ریخته میشود، تمام روستاهایی را که در حاشیه این رودخانه بود، به تصویر کشیدیم و به تمام زمینههای فعالیت آنها از دیرباز پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند.
چطور شد سر از نونخ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟
چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران آمدم و شخصیت به دل سعید آقاخانی نازنین به عنوان کارگردان این کار نشست. البته هفت، هشت نفر دیگر هم برای نقش کاووس آمده بودند، اما شاید من تنها کسی بودم که توانستم منویات ایشان را در مورد عمو کاووس که جویا بود، اجابت کنم. بعد از آن سال با کمک خود ایشان و تجربیاتی که از بزرگان این قبایل و روستاها داشتم سعی کردم به همه اینها بپردازم و واقعا جا دارد از امیر وفایی عزیز بگویم که احساس میکنم منطقه غرب را بهخوبی میشناسد. ایشان بعضی از اصطلاحات را که من فقط از بزرگان خودم مثلا از پدربزرگم شنیده بودم مثل مردآزما، گرین گوش و دوالپا که از اصطلاحات و افسانههای کردی هستند، برای من به صورت تصویری نوشته بود. اطلاعات عمومی او بسیار قوی و میزان مطالعهاش بسیار زیاد است و همه این ارزشهای فرهنگی، قصهها، روایتها و داستانگونهها را در ذهن داشت و در فیلمنامهاش آورده بود و ما از گویش این کار نهایت استفاده را بردیم. سعید آقاخانی هم که خود دستی بر آتش دارد، سربلند است و خودش کرد و از جنس ماست. به همین دلیل تسلط زیادی روی این فرهنگ و زبان دارد.
فکر میکنید سعید آقاخانی بهواسطه شناختی که از این قوم دارد، توانسته بهخوبی کردها را بهواسطه این سریال به مخاطب معرفی کند؟
سریالهایی که راجع به قومیتها ساخته میشوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیدهایم که خیلیها در این مسائل زخمی شدهاند، اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژهای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمهای به سریال وارد شود. خدا را شکر برای پنجمین سال است که ما به دل بینندههای جان نشستهایم. امروز وقتی از خانه بیرون میآیم شاید حداقل ۶۰ ــ ۵۰ خانواده فرهیخته از دیار خودم یا از کردستان عزیز، لرستان و از ایلامیهایی که همه خودشان از جنس ما، قصهگو و روایتگوی دیار ما هستند جلوی مرا میگیرند و عکسهایی به یادگار با کاووس دارند که به آن علاقهمندند و خوشحالند که او شخصیت بزرگ روستایی است که حرفی برای گفتن دارد.
کلیت سریال چقدر توانسته در این پنج فصل، این اقلیم را بیشتر به مردم بشناساند و باورها و تصورات غلط را که برای عدهای به وجود آمده از بین ببرد و تصویر زیباتری از استان، فرهنگ و آداب و رسوم آن به مخاطب ارائه کند؟
طی چهار سال گذشته نوشتههای سعید آقاخانی و در کنار او امیر وفایی، حول محور مسأله کرد بود و این کرد حرف و حدیثهای زیادی برای دیده شدن با خود دارد؛ مسائل زندگی، روزگار، دامداری، باغداری و حتی سیاستشان. امروز شوراها بر یکسری از مسائل روستاها تأثیر بسیاری میگذارند و باید این توانایی و قابلیت را داشته باشند که روستایشان را هرچه جذابتر، فرهیختهتر و دیدنیتر کنند تا جزو میراثهای فرهنگی قرار بگیرند و توریسم محور باشند. این دو عزیز واقعا توانستهاند اینها را به اثبات برسانند. ما به روستاهایی رفتیم و آنها را به تصویر کشیدیم که برای مخاطبان جالب بود. مثلا خیلیها از من میپرسند دره اژدها در دیار شماست؟ هیچ کجای عالم چنین جایی را ندارد. وقتی پالنگان را خصوصا در روزهایی که دفزنان بر فراز پشت بامها نوروزخوانی میکنند میبینید، شاید چنان توریسم محور شده باشد که سالانه دهها هزار نفر برای دیدن چنین جاذبه معماری به آنجا بیایند. حتی معماری پلکانی خانههای پالنگان واقعا در هیچ کجا نمونهای ندارد و صدها نمونه از این زیباییها در دیارمان نهفته است. روی هم رفته اینها فقط توسط سریال نونخ شناخته شده است.
خودتان چقدر تاثیر این سریال را در جذب گردشگر دیدهاید؟
تازه فقط در شات هوایی در تیتراژ نقاطی مثل بیستون، آناهیتا، گور دخمههای بهرام گور، طاق بستان و هورامانات خودمان را معرفی کردیم. سعید عزیز توانسته همه اینها را نشان دهد و امیر وفایی به آنها اشارهای داشته باشد. امسال سیستانوبلوچستان عزیز و سربلند را هم داشتیم. ما به خاطر بازی در این سریال در آنجا مستقر شدیم و سختی آب و هوایی و سختی کار بسیاری داشتیم.
اتفاقا میخواستم بدانم کار در چابهار چطور بود؟ اینکه شما از غرب با آن آبوهوای سرد به سمت جنوب کشور که هوای گرم و شرجی دارد، رفتید که باید تجربه جالبی برایتان باشد؟
من ساکن کرمانشاهم یعنی از غرب به شرق رفتیم و دمای بالای ۶۵ درجه را متحمل میشدیم. بعضی مواقع بچهها آنجا آسیب میدیدند. پشههایی بود که به گریمور ما آزار رسانده بود و یک هفته به تهران آمد و بستری شد و دوباره به ما پیوست. اتفاقاتی هر از چند گاه برای بچهها میافتاد و از درمانگاههای آنجا سر در میآوردند. هم آقای فرجی از تهران دکتر آورده بود و هم یک تیم پزشکی محلی داشتیم که شبانهروز در هتل ما مستقر بودند تا در صورت نیاز، دارو و درمان در اختیار بچهها قرار دهند و سلامت آنها را برای روزهای کاری حفظ کنند. با این حال ما واقعا از کار لذت بردیم. در مجموع هدف این بود که ما سیستانوبلوچستان و چابهار را با همه عظمتهایش و کرمان را با تمام زیباییهایش تا حد توان و بضاعت به تصویر بکشیم و اینها از نگاه آقای امیر وفایی و سعید آقاخانی نشأت میگیرد. من در استان پهناوری هستم و در گردشی که در ایام عید در چهار استان هم زبان اطراف؛ یعنی ایلام، کردستان، لرستان و همدان داشتم، همه بالاترین میزان پذیرش را به سریال نونخ داده بودند و به حقیقت میگویم حرفی برای گفتن داشت. جای خالی خیلی از کارهایی که باید انجام بگیرد را پر کرد، دیده شد و تلویزیون به خود بالید که سریالی را ساخته که به نبوغ بالایی رسیده، میتواند تداوم داشته باشد و بینندگان جان هم لذت ببرند.
در فصل جدید، این سفر جادهای باعث شد که کرمانیها و سیستانوبلوچستانیها و اتحاد اقوام و ارتباط خوب آن دو قوم با هم و مهماننوازی آنها را ببینیم. میشود گفت همه اینها جزو نکات مثبت سریال هستند.
واقعا در آنجا پیرزن و پیرمردهایی که سن بالایی داشتند، نونخ را از خودشان میدانستند، یعنی میگفتند ما چنین آدمهایی را سالهای سال در کنار خودمان داشتهایم، ولی امروز شما آنها را زنده کردهاید و ما چقدر ذوقزده شدیم و احساس خوبی داریم! فرهنگ مهماننوازی، فرهنگ غنی آداب و رسوم آنها از پوشش و خوردوخوراک گرفته تا برخورد شعورمندانه و پر از معرفتشان همه و همه چیزهایی است که به نظرم رسید. من به بچههای خودم هم میگویم اگر هر ایرانی یکبار به چابهار نرود عمرش را باخته است. باید برود و کوههای مریخی را ببیند و اینکه خداوند عظمت خود را در کجا پیاده کرده است.
فکر میکنم بازی در فصل پنجم این سریال برای خودتان هم تجربه جالب و جدیدی بود. این طور نیست؟
بله. اگر سالهای آینده کاری انجام شود و به این قومیتها بپردازند، هم بیننده راضی است و هم بازیگرانی که در کنار سعید آقاخانی عزیز یکدست شدهاند میتوانند این فرهنگها را یکی پس از دیگری با دل و جان به سمع و نظر بینندههای عزیزشان برسانند.
اتفاقا تجربه پایتخت، نونخ و سریالهایی از این دست ثابت کرده که مردم به تماشای مجموعهای که درباره اقوام مختلف ساخته میشود، بیشتر علاقه دارند.
دقیقا همینطور است. وقتی مردم را میبینیم و با آنها برخورد داریم، در اولین جمله به ما میگویند از این سریالها زیاد بسازید. انتظار دارند ما در ارتباطی که با دکتر جبلی داریم به ایشان بگوییم از این کارها بیشتر ساخته شود تا ایران را بهتر بشناسیم و به آن ببالیم. اصلا فکر کردهایم چرا بچهها را که به خارج از کشور میفرستند، سرخورده میشوند و بعد با دست خالی برمیگردند؟ بگذارید با این سریالها ایرانشناسی خوبی داشته باشیم. ایران ما اینقدر جاذبهها و فرهنگهای زیبا در درون خود دارد که واقعا میگویم، ما هیچ کاری هنوز برایش نکردهایم. ما ابتداییترین قدم را به همت آقای فرجی، امیر وفایی نازنین و سعید آقاخانی برداشتیم و انشاءا... این امکان فراهم شودکه بتوانیم قومیتها و سرزمینهای دیگری را توسط سریال خودمان به مخاطبان بشناسانیم.
در سری جدید سریال شاهد هستیم که وحید کمی بیشتر سربهسر عموکاووس میگذارد، اما در مصاحبهای که با ایشان داشتم، گفتند وحید با اینکه خیلی شوخی و شیطنت و عموکاووس را اذیت میکند، در مواردی سعی دارد احترام او را نگه دارد. میتوان گفت همین احترام به بزرگتر جزو ویژگیهای این سریال است.
بله، اجازه دهید یک خاطره شیرین برایتان بگویم. آقای فرجی ما را به مشهد دعوت کرده بود و یک شب که به زیارت رفته بودیم، به علت شلوغی حرم از هم جدا شدیم و بعد هرچه حسین عزیز را صدا زدم، او را پیدا نکردم. دیدم با حال بدی، غمگین روی تختهسنگی نشسته و وقتی بهاصرار جویا شدم، گفت چهار نفر یقه او را گرفته و گفتهاند برای ما اصلا مهم نیست که این سریال است. این پیرمرد همشهری ماست و اگر او را اذیت کنی تو را به شهرمان میبریم تا مثل نمد با چوب بزنیمت (میخندد). تا این حد روی کاووس تعصب دارند. لازم است از حسین نازنین برای اخلاق خوبش تشکر ویژهای داشته باشم که بسیار جوان مؤدب، محجوب و دوستداشتنی است و اینقدر برای من عزیز و محترم است که دوست دارم با او رفتوآمد داشته باشم.
ارتباط آدمها با هم در این سریال ارتباط خاصی است که دیده شد. صرفنظر از فیلمها و سریالهایمان، در ارتباطات واقعی رفتوآمد خانوادهها و همسایهها با هم کمتر شده است، اما در این سریال آنها هوای یکدیگر را دارند و با هم در سفری همراه شدهاند که سعی میکنند در مشکلات کنار هم باشند. این اتفاق خوب چقدر میتواند برای مخاطبان الگوی مناسبی باشد؟
واقعا زندگی ما در گذشته همینطور بود. در دوران کودکی وقتی به خانه میآمدم، میدیدم ۱۰ خانواده نشسته اند که همه را میشناختم و نسبتهایشان را میدانستم. همه اینها مهمان دست اول ما بودند. یعنی جدا از خواهرها و برادرها، این مهمانها ارج و قرب بسیاری نزد خانوادههای ما داشتند. یک چراغ زنبوری داشتیم که هر شب آن را به دستم میدادند و به خانه یکی از فامیل میرفتیم. من بهعنوان گزارشگر تلویزیون کرمانشاه در کردستان خانوادههای مرزنشینی را میدیدم که شبها به روستاهای آن طرف مرز عراق میرفتند، سر میزدند و از هم احوالپرسی و فرزندانشان باهم ازدواج میکردند و در شادیهای هم شرکت داشتند. قومهای ما واقعا اینطور بودند. یا مثلا ما برای یک عروسی به شیراز رفتیم و آن عظمت شیراز را دیدیم. باید به این مسائل که دارد به فراموشی سپرده میشود بیشتر پرداخت.
از ارتباط خود با بازیگران دیگر سریال بگویید. فیلمبرداری که تمام میشود، چقدر حال همدیگر را جویا میشوید؟
شاید بتوانم بگویم ما با بچههایی که در کنار هم هستیم، یک خانواده بسیار مهربان، عزیز و دوست داشتنی شدهایم. یعنی اگر هر روز احوال حمید آذرنگ نازنین، سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را نپرسم، بدحال میشوم. همه با هم تا شروع بعدی در ارتباط هستیم، چون من در این سریال دوستهای خوبی پیدا کردهام. شاید برایتان جالب باشد بدانید بعد از سفری که به چابهار داشتیم از عید که کارمان تمام شده تا به حال دهها تلفن از آن سرزمین داشتهام که با من تماس گرفتهاند و دوست شدهاند و من هم آنها را بهعنوان یک دوست پذیرفتهام و اگر روزی بخواهم با خانواده به آنجا بروم به خانه همین دوستانی که در چابهار، زاهدان و کرمان پیدا کردهام خواهم رفت. اینها بسیار جای شکرگزاری داردکه هم خودش حامل پیام است و هم خودمان در این گردشها دوستان خوب و صمیمی پیدا کردهایم.
معمولا مردم وقتی شما را میبینند، درباره عمو کاووس چه میگویند و نظرشان درباره شخصیت او چیست؟
شخصیت کاووس بزرگ آبادی و رئیس شوراست و حکم حکومتی دارد و شخصیتهایی مثل نوری و دیگران از رفتار و گفتار کاووس دفاع میکنند و به همین دلیل، هم و غم مسائل را دارد. مثلا دو سال پیش به موضوع فرزندآوری اشاره داشت و میگفت دخترهایمان را به بالادستی و آن سوی مرز ندهیم. دختران مال ایران هستند و در این سرزمین و این روستا باید زاد و ولد و فرزندآوری شکل بگیرد. من شخصیت کاووس را دوست دارم و فکر میکنم به دل بیننده هم نشسته است.
یکی از نکات جالب عمو کاووس این است که با وجود اینکه بزرگ روستاست، اما بسیار بهروز است و با جوانها هم ارتباط خوبی دارد. همه این موارد در فیلمنامه لحاظ شده بود یا ایدههایی است که شما به نویسنده و کارگردان دادید؟
واقعا دلسوزی عمو کاووس این توانایی را به او میبخشد. حتی وقتی دریکی دو فصل قبلی به خاطر مشکلات چشمی که داشت به اشتباه جاناتان، گاو سلمان را کشت، اسب خود را به جای آن به او داد. این اهمیت، همدلی ومهربانی کاووس بیتردید به دل همه نشسته است، البته این موارد در فیلمنامه بوداما خب ماهم بهعنوان بازیگر ایدههایی درکار داریم که به کارگردان و نویسنده ارائه میدهیم.
منبع: جام جم
tags # نون خ سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟